موسیقی و نامداران

آشنایی با نامداران موسیقی

موسیقی و نامداران

آشنایی با نامداران موسیقی

فیروز ویسانلو بدون استاد نوازنده گیتارشد

فیروز ویسانلو 

 

فیروز ویسانلو بدون استاد نوازنده گیتارشد

فیروز ویسانلو نوازنده چیره دست سالهای اخیر موسیقی ایران در سال 1350 در شهر تهران متولد شد . پدر و مادرش اهل خطه سرسبز شمال می باشند .پدر فیروز از نوازندگان نخبه و برجسته ویلون در استان زیبای گیلان و با سابقه در زمینه مدیریتی موسیقی هستند . مدیریت مرکز موسیقی استان گیلان و عضویت در شورای موسیقی صدا وسیما شهرستان رشت از سوابق عالی مدیریتی پدرش به حساب می آیند .پس باید نتیجه گرفت فیروز از یک محیط پراز نواها و درکنار اصول و مبنا ها در موسیقی به این نقطه رسیده است .

فیروز تحصیلات خود را در دوره دبیرستان در رشته ریاضی فیزیک به پایان رساند . اما برای یادگیری موسیقی با وجود اینکه به دانشگاه موسیقی هم نرفت پایانی نگذاشت .

در زمان کودکی در خانه آنها سازهای مختلفی همچون ویلون - تنبک و سنتور وجود داشت و حتی او در یک سالگی یک ساز گیتار هدیه گرفته بود . با این حساب باید نوشت که خیلی از چیزها برای ا و فراهم و آماده بود اما همت و پشت کاری لازم بود که در صورت نبود آن با بیشترین امکانات هم به هیچ کجا نمی رسید .

فیروز این پشت کار را در ابتدا با فراگیری منظم ساز ملودیکا و سپس کیبورد و پیانو نشان داد .

فیروز ویسانلو به سن 11 - 12 سالگی می رسد وعلاقه او نسبت به ساز گیتار و آن هم سازی که در یک سالگی هدیه گرفته بود روز به روز بیشتر میشود .

پدرش با وجودی که نوازنده برجسته ویلون بود اما تجربه آن چنانی در زمینه نواختن گیتار نداشت . از طرف دیگر هم با توجه به نبود استاد و منابع و امکانات لازم در زمینه موسیقی در گذشته نه چندان دور شمال کشور فیروز خود معلم خود می شود و با ممارست و تمرین گیتار را تاحد زیادی خودش بلد می شود .بعد از مدت زمانی برای اولین بار با آقای فرزاد دانشور از اساتید فعلی دانشگاه تهران کار با گیتار را به صورت شاگردی شروع می کند.

چند سال بعد به تهران مراجعت و زیر نظر استاد پرآوازه آن دوران در گیتار پاپ جاز آقای بهمن نفتچی به فراگیری بیشتر و پربار کردن اندوخته هایش می پردازد .

برادران وذن و سپس بهداد مقدسی از مربی های او می گردند .

فیروز در صدا و سیما ی مرکز گیلان چند کار آهنگسازی و تنظیم انجام داد و حتی به عنوان خواننده لوح تقدیر دریافت نمود .

مدتی بعد به کیش و به دنبال آن به دبی میرود و درآنجا به زندگی با گیتارش می پردازد .

بعد از تحولات سیاسی دوم خرداد سال 76 در ایران و با توجه به آزادی عمل ها و اصلاحات که در آن دوران بیشتر برسر زبان ها بود موسیقی پاپ در ایران بعد از انقلاب شکل و جان تازه ایی میگیرد . محمد اصفهانی شادمهر عقیلی خشایار اعتمادی عی رضا عصار حسین زمان قاسم افشار نسل اول خوانندگان پاپ در بعد از انقلاب به حساب می آیند . برگزاری کنسرت ها و روز به روز افزایش کاست ها و خوانندگان به طرز غیر قابل باور در کشور ایران نشان از تحولات در تفکرات بر موسیقی اپ بود .

این تحولات باعث شد تا فیروز ویشسانلو هم بتواند همگام دیگران البته هنرمندان واقعی پاپ نظیر عصار و اصفهانی در ایران به فعالیت بپردازد .

اوج هنر فیروز نامیان تر می شود . ظرافت ها و تکنیک هاییش در نواختن ملودی ها بسیار نظرات را جلب می کند .

در سال 1378 برای حضور در کنسرت علی رضا دعوت می شود . او دیگر از اعضای ثابت در برنامه های عصار می گردد .

از جمله آلبوم هایی که در آن ها فعالیت داشته می توان به :

غریبه فریدون - برکت محمد اصفهانی -عشق الهی عصار - مانی رهنما - حامی - نیما مسیحا - محمد خاکپور اشاره نمود .

ویسانلو را باید جز نوازندگانی دانست که همیشه با سازش لحظه لحظه های زندگیش را ساخته است .

او در اشعار و ترانه هایش هرچند غیر مستقیم به خداوند اشاره دارد

اکبر آزاد 

او در اشعار و ترانه هایش هرچند غیر مستقیم به خداوند اشاره دارد .

جوونی

اکبر آزاد در اولین روز از اولین ماه در فصل زمستان چشم بر روی این دنیای خاکی باز نمود .

او متولد اول دی ماه سال 1329 هجری خورشیدی در تهران میباشد .

فرزند آهنگری که یکی از کارهای مهم او ساخت درب مجلس بهارستان بود .

او پسر یک آهنگر بود اما آن آهنگر در عین کمال و فرهنگ فرزندش اکبر را از سن چهار سالگی با همیاری خانواده در فراگیری الفبا حمایت میکند .

اکبر دیگر تا سن پنج سالگی خواندن را تا حدود زیادی می دانست و بلد بود .

فهم و درک بالایی از دنیای پیرامون و ادبیات با توجه به سن و سالش در او وجود داشت .

اکبر آزاد اولین ترانه اش را درسن شانزده سالگی بر روی کاغذ آورد و به دنبال آن اکبر آزاد میشود که امروزه حس زیبایی را به دیگران القا و می شناساند .

او در اشعار و ترانه هایش هرچند غیر مستقیم به خداوند اشاره دارد .از جمله همین ترانه جوانی که به طور غیر مستقیم اما واضح با اشاره به جوانی و پیری انسان ها و ناتوانی انسان در پیری دلیلی بر قدرت و بزرگی و ابدیت خداوند متعال و قادر معرفی میکند .

جوانی اولین نگاه به آینده و اولین نگاه به گذشته می باشد .

ترانه جوانی از اکبر آزاد شاعر و آهنگساز با سواد و پرتجربه ایران می باشد .

ترانه ایی که در آن انسان را به این فکر وا میدارد که آیا روزی می رسد که چنین با حسرت برای آخرین بار به گذشته نگاه کنیم .

جوانی دورانی که در آن اعتقاد به هر چیز میتواند به صورتی شکل بگیرد که در آینده برای درک آن چیزها دیگر گیج و سردرگم نباشیم . جوانی سراسر از نشاط و انرژی که حاضر هستی برای اثبات وجودت دست به هر کاری بزنی .

در همین دوران مشتاق به رسیدن به اهداف زیادی هستی . البته خیلی از جوانان بر خلاف سنشان آنچنان دوران بعد از جوانی را درک کرده اند که به درگاه خداوند فقط یک دعا میکنند ." خدایا در دوران پیری هنگامی که به پشت سرمان نگاه میکنیم توانسته باشیم بر روی امیال خود پا گذاشته باشیم و پاک و ساده به مقصد و مقصود رسیده باشیم . "

در دوران جوانی کنجکاوی و احساس به طرق مختلفی بروز می نماید . جستجو در هر زمینه با امید به آینده و سردرگمی ها یی که در آن مانده است .

در جوانی آن هم در این زمانه این هنر است که بتوانیم در عین سلامتی روح با بقیه متفاوت باشیم . در جوانی از دنیا گذشتن کار سختی است

که مارا به خدا نزدیکتر می نماید .

به حتم شما هم این جمله را شنیده اید : " خداوند جوانان را دوست دارد و دعای آنان را اجابت می نماید و اگر چنین نشود حکمتی از روی لطف برای او وجود دارد. " این جمله خود گواه پاکی در جوانان می باشد و باید آن را حفظ نمود .

چرا در پیری باید با افسوس به توبه بنشینیم ؟

چرا نباید در جوانی یک قدم از دیگران پیش بود و از هر آنچه که ظاهر بر عقل و اندیشه و پایه اعتقادات ماحاکم میکند دوری نمود ؟

انسان در جوانی آنچنان غرق در دنیای اطراف و دیگران میگردد که : " با تو مستی و نشاط نه پاییز می شناسی نه زمستون "

خاطره ها در هر روز و هر لحظه از زندگی ما حکم زمان گذشته ایی را می دهد که یا صحیح از آن بهره جسته یا ندانسته از دست داده ایم .

چه خوب بود اگر قدر لحظه ها را می شناختیم و پیری را در نهایت تجربه وزمین خوردن ها وپروازرا در همین جوانی درک می کردیم .

چه خوب بود اگر قبول می کردیم که روزی هست و روزگاری . روزی بود و روزگاری .

اکبر آزاد از گذشته هایی میگوید که شاید اول برایش بازگو کرده بودند اما شاید خودش هم بعد از آن دوران به یقین کامل رسیده باشد شاید هم در همان دوران .

جوانی فصل پرواز است . پرواز به اوج آسمان ها تا رسیدن .

اما بسیاری به جای پرواز در این فصل به کمین نشسته و دیگر پرندگان را با کمال بی معرفتی از آسمان به زمین نشانده و پرپرواز آنان را چیده و آواز سر میدهند که ما بالاتریم .

منظور عده ایی دیگر از جوانان می باشند .

خیلی ها در بعد از جوانی با تظاهر و نوع رفتار و لباس پوشیدن هایشان خود را جوان قلمداد می کنند در حالی که هنوز معنای واقعی " دل باید جوان باشد " را نمی دانند .

هنوز نمی دانند که برای جوانی در باطن باید از بدی ها دوری جست ساده و صادق بود از هر آنچه که تظاهر بر عقلش حکم میکند دوری گزیند . که البته این هم تنها یک نوع نگاه می باشد .

به هر حال شاعر به خوبی جوانی را از دیدگاهی که عام مردم آن را قبول دارند به تصویرمی کشد تصویری که خود اکبر آزاد ملودی هایش را کشیده و آندره آرزومانیان در قالب آلبوم خواب گریه ها در سال 1378 هجری خورشیدی با رنگ های زیبای صوتی تنظیم و جلا داده است .

در همین راه صداهای برخاسته از گیتار بابک امینی ظرافتی خاص را به شعر رسانده که قاسم افشار با صدایش و نوع خواندنش پیری و جوانی را به خوبی و هنرمندانه در ذهن شنونده به تجسم در می آورد .

درباره متن ترانه باید نوشت که : اکبر آزاد بسیار بجا و زیبا از واژه ها استفاده نموده است .

تعبیر جوانی به روز و تعبیر پیری به شب یا همان پایان یک روز که در انتظار فردایی از دنیای دیگر می باشد .

جوونی

من مثل شبم تو روزی من گذشته تو هنوزی

مثل تقویم قدیمی روزگار خط زده همه برگام و همه فصلا رو گشتم

دیگه خاکستر سرد یک ستاره تو غروب تلخ دشتم

با تو گرمای تابستون خنده هات مرواری بارون

با تو مستی و نشاطی نه پاییز می شناسی نه زمستون

من که سرد و گرم روزگار دیدم پی زندگی دویدم

پر و بالم دیگه خسته ست خیلی وقته که بریدم

تو پر از تاب و تب تند رسیدن پر شور و اشتیاقی برای تازه شنیدن

واسه تو هر چیزی آغاز یقینه دلت آسمونه روبروت سفره رنگین زمینه

من دیگه کنار گودم تو دلیر و پهلوونی

با تو سینه سطبره آی جوونی آی جوونی

من میرم تا تو بمونی من میرم تا تو بمونی

رقص : فادانگو

رقص

فاندانگو رقص کلاسیک وعاشقانه اسپانیا اما سرشار از شوق

فاندانگو نوعی رقص است که در کشور اسپانیا از محبوبیت عام و فراگیری برخوردار می باشد و از مجموعه مالاگنیا به حساب می آید .آرام و در عین حال شاد ومفرح دارای زیبایی ها و ظرافتهای خاص خود تا آنجا که اکثر مردم کره خاکی را جذب نموده است.

بعضی ها بر این باورند که این نوع رقص با وجود برچسب اسپانیا بر روی آن اصالتی از آمریکای جنوبی دارد ولی با این وجود بیشتر دنیا فاندانگو را با موسیقی مربوط به آن متعلق به اسپانیایی ها میدانند .به هر جهت این اسپانیایی ها هستند که بهتر از هرکس دیگری فاندانگو را اجرا میکنند. مردم کشور اسپانیا با شنیدن موسیقی آن سر از پا نمیشناسند و با ذوق و شوق فراوان به پایکوبی و خوشحالی میپردازند.

رقصی در عین کلاسیک بودن شاد و مفرح که در دنیای امروز به یک رقص عاشقانه تبدیل شده است .

در این نوع رقص یک زوج مرد و زن رقاص اجرا کننده برنامه می باشند .

فاصله های معین و سکوت های ناگهانی رقاص ها که در همین مدت زوج اجرا کننده شروع به خواندن آواز می کنند.

در موسیقی آن از وسیله ایی از نوع پرکاشن به نام قاشقک یا کاستانت که از منبع شرقی الهام گرفته و توسط یونانی ها و رومی ها در اسپانیا پایه گذاری شد استفاده میگردد.

اولین هدف نهادینه شدن توکه فاندانگو که از تعدادی پایه های رقص کلاسیک اسپانیا ساخته شد همراهی آن با رقاص بود.

با توجه به اینکه فاندانگو از فلامینکو تاثیر می پذیرد .در اسپانیا هر ناحیه بسته به سلیقه و شوق هنری و محلی خودشان سرشار از الهامات فلامینکو نوع رقص فاندانگو را به وجود آورده و شکل داده اند .

به همین جهت هر منطقه و مکان مشخصی فرم و شکل خاصی را از رقص فاندانگو ارائه می دهند .

درباره آوازهای فاندانگو باید اعتراف نمود که این آوازها دارای ریشه عربی هستند که دارای تاریخ پیدایش جالب توجه ایی می باشد. در زمانی که مورها به اسپانیا می آیند و آن کشور را به اشغال خود در می آورند این آواز ساخته می شود . آواز و رقصی که در اندلسیا به وجود آمد و دیری نپایید که پا را از اسپانیا فراتر گذاشت وتمام دنیا را تحت تاثیر خود قرار داد و طی سالهای متمادی و قرن ها بعد به شکل ها و انواع مختلف در آمد اما همان اصالت و ریشه قدیمی محفوظ نگه داشته شد .

درباره این توکه باید نوشت که در شمال سر آغاز و سرفصلی برای خواندن ترانه های دسته جمعی شد ولی در جنوب موقعیت به گونه دیگری رقم خورد آنطور که توکه های :

Taranta - Minera - Malaguena - Rondena - Granadina - Cartagenera

در تمامی کشور اسپانیا به وجود آمدند که آنان را خوانده و اجرا می کردند .توکه هایی که به عنوان سنت شناخته شده بودند و آنان را با نام های محلی در اذهان به جا گذاشتند .

در تاریخ دهه های اول قرن بیستم اجراهای سطح بالای این توکه آنچنان پرطرفدار گشتند که بقیه توکه ها به زیر سلطه فاندانگو در آمدند .

فاندانگو از دید کارشناسان و به خصوص نوازنده های گیتار که بیشتر با این نوع موسیقی و رقص همراه هستند به دو طبقه تقسم بندی شده اند . اول فاندانگوهای اصیل زاده ها واعیان ها یا همان بزرگان که بسیار غنی و پر معنی بودند و نوازنده میتواند در فضای کمپاس بسیار راحت و آزاد عمل نماید و دوم فاندانگوی سراسر ریتمیک که با آن ها میشد هم آواز بخوانند و هم برقصند.

ترانه ها و شعر های آواز فاندانگو دارای تنوع زیادی می باشند به حدی که چنان تاثیر بر روی مضمون فاندانگو میگذارد که به دو قسمت جدی و غیر جدی تبدیل می شوند . آوازهایی که از خوش باوری ها و سادگی ها همچنین خیانت های دردناک و غم انگیز سخن به میان آرده و قالب جدی تری را به آنان می دهند و گونه دیگر که با آوازهایی بامتلک پرانی ها و شوخی های طعنه آمیز به شکل و شمایل غیر جدی در آمده و مورد استفاده قرار میگیرند .

در پاسخ هر منطقه به فاندانگوی منطقه دیگری به خصوص در فاندانگوهای بزرگان و نجیب زادگان یا همان فاندانگوی اعیان ها اغلب یک نکته مهم و یا مزاح آمیز و دارای کنایه برای تایید آورده میشود و در جواب همه حاضرین کلمه:

"OLE"

فاندانگو امروزه با وجود گذشت تاریخ دیرین و کهن آن بیشتر از آوازش - به عنوان یک رقص برای تمام اقشار و تمام دنیا ولی در قالب های مشخص خود می باشد.

رقصی کلاسیک از اسپانیا که نوع و ترکیب زوج رقاص آن مورد توجه محافل هنری و حتی عاشقانه قرار گرفته است.

را بر زبان جاری میسازند تا نوازنده با نواختن راسگوادو و چند فالستا به قطعه بعدی شعر و ترانه برود .