موسیقی و نامداران

آشنایی با نامداران موسیقی

موسیقی و نامداران

آشنایی با نامداران موسیقی

مصاحبه اختصاصی با عبدالجبار کاکایی ترانه سرا با کبوتر

عبدالجبار کاکایی  

ترانه کبوتر با صدای فریدون آسرایی خواننده خوش صدای ایرانی و تنظیم تکنیکی و زیبای بهروز صفاریان با ترانه ایی ماندگار و پر محتوا از عبدالجبار کاکایی که چند سالی از غزل و شعر به ترانه سرایی روی آوردند . آقای کاکایی دعوت به مصاحبه ما را با لطف و خوش رفتاری قبول کردند . متن مصاحبه اختصاصی در زیر آمده است که در آن ایشان از آژانس شیشه ایی تا توصیه پریدن به کبوتر و از احساس فریدون و زندگی گفت و در پایان از خیلی ها خواست که با اقتباس از حس حافظ در ذهنیات تصرف نکنند و...

تمامی گرافیک های انجام شده بر روی عکس ها توسط نویسنده همین مصاحبه انجام گرفته است .

مهربد :تاریخ تولد و محل تولد - شغل پدر شما :

کاکایی : 1342- ایلام - کاسب

مهربد : وضعیت خانوادگی شما ( پدر - مادر - کل خانواده ) در رابطه با نوع تفکراتی که داشتند و تاثیر آن تفکرات بر روی پیشرفت شما چگونه بوده است ؟

کاکایی : خب پدرم اهل شعر بود و اهل سیاست بود ما یک خانواده ایرانی مقیم بغداد بودیم تا سال 1344 از آنجا رانده شدیم بعد از سقوط عبدالکریم قاسم رهبر ملی عراق که پدرم از زمره طرفدارانش بود و به خاطر همین ما را بیرون کردند ایرانی ها را از بغداد بیرون کردند . سال 44 برگشتیم ایران و مستقر شدیم در همان شهر مرزی ایران . پدرم گرایشات مذهبی شدیدی داشت و گرایشات ملی فوق العاده زیادی هم داشت آدم هایی که غریب از وطن بیرون میشوند به هر حال طبیعی است که ارق ملی به وطن زیاد دارند . همین که جایگه مذهبی خوبی هم داشت پای مجالس و منبر علما میرفت خودش اهل روضه خواندن بود آخوند نبود اما تمایلی به این موضوعات داشت بعد هم کتاب هایی داشت و خوانده بود تا حدود زیادی به شعر علاقه داشت .

مهربد : میزان تحصیلات شما ؟

کاکایی : به ترتیب دیپلم - فوق دیپلم - لیسانس و فوق لیسانس ادبیات فارسی که البته جدا جدا گرفتم فوق دیپلم را در شهر تهران از مرکز تربیت معلم لیسانس از دانشگاه ملی و فوق لیسانس دانشگاه آزاد گرفتم .

مهربد : کار های تحقیقاتی و مطالعاتی شما تا به امروز و کتاب های انتشار یافته شما ؟

کاکایی : من حدود دوازده تا کتاب تا الان منتشر کردم که چهار پنج تا مجموعه شعرهست و الباقی یا نقد و تحقیق یا گردآوری هست که کتاب هایم به ترتیب عبارتند از : آوازهای واپسین - مرثیه روح - سالهای تاکنون - حتی اگر آیینه باشد -نگاهی به شعر امروز ایران - زنبیلی از ترانه - میان ماندن و رفتن - بر شانه های باران - بررسی شعر ایران و جهان - گزینه شعر - فرصت نا یافته این ها کتاب هایی هست که تا الان من داشتم و آخرین کتابم که زیر چاپ هست همراه با سی دی به زودی منتشر میشود . شامل شعرهای محاوره و ترانه هست . اسمش هست "از تو دورم" شامل یک سی دی که هشت قطعه هست چهار شعر سپید با صدای احمد رضا احمدی و داوود نماینده خوانده شده و چهار ترانه با صدای فریدون آسرایی همراه با کتاب که کتاب شامل صد و بیست قطعه شعر محاوره است تمام کتاب سی دی میشود دومین کار آقای فریدون که با من داشته است .

مهربد : از کجا شروع کردید و با چه هدفی و امروز در کجا قرار دارید ؟ ( با توجه به اهداف و آگاهی شما به آینده ایی که در آن هستید )

کاکایی : من شاعری را که از دوره دبیرستان شروع کردم از منطقه و محل تولدم ایلام و دوره جنگ باعث شد اولین کارهایم مربوط به دوره جنگ باشد و رفته رفته خب به تهران آمدم برای ادامه تحصیل با آقای علی رضا رسته وارد حوزه هنری شدیم و از حلقه ادبی آنجا شدیم با دوستانی که چند سالی زودتر از ما آمده بودند با آن دوستان بودیم و تا سال های اخیر هم هستیم و همچنان ارتباطاتی داریم . سیر کلی گرایشات و تعلقات یک مدت هایی میشود گفت بخشی از ادارات فرهنگی بودم یا در فرهنگ سراها یا توی خانه های شعر یا چه تو مطبوعات چه تو صدا و سیما کار میکردم . عرض کنم که وضعیتم هم الان به نوعی به زبان محاوره رو آوردم ادبیات در واقع زبان فولکولوریک زبان مردم را به عنوان یک قالبی که احساس میکنم میشود از این قالب به نوعی راحت تر هست حرف زدن حتی و حرف های اصولی و متین و فاخر که ما فکر میکنیم که فقط در زبان معیار قابل بیان هست در شعر به نوعی در شعر محاوره این قابلیت را من پیدا کردم میشود گفت که این ترانه های من ادامه شعر هایم هست اصولا من وقتی برای ترانه گفتن مثل حالا نداشتم به خاطر همین من خیلی از الزامات که یک ترانه سرا دارد اول الزامات را از خودم دور کردم . مثل الزاماتی که حس ترانه هست یا درواقع خواننده این ترانه به حنجره اش میخورد یا نه . تمام این الزامات که من دور ریختم اولش کاری هم که گفتم در عالم ترانه کبوتر بود و پس از کبوتر بوی سیب را گفتم بعد هم کاخ کهنه و بعد هم ترانه علی اصغر . خود همین کاخ کهنه و علی اصغر هم کارهای بلندی است که اگر امکان اجرایش باشد در واقع کم از این دو کار اول نیست کار های بلند دیگری هم در کنار این چند تا کار انجام شد پس از آن با یک سری الزامات به سمت کارهای کوتاه تری با قابلیت ترانه شدن رفتم ولی کماکان هدف اصلیم وارد شدن به این موضع و این حوزه گسترش شعرهایم در زبان فولکولوریک هست .

غزل هایی دارم که قابلیت اجرای آوازی ندارند اما در زبان فولکولوریک بهره بردم . شعر محاوره ادامه شعرهایم می باشد همان حالتی که من قبلا می گفتم تصمیم گرفتم که احساساتم و اندیشه های غزل را بیاورم در این زبان فولکولوریک بدون الزام هایی که یک ترانه سرا داشته است . متفاوت اند کارهایی که در واقع قابلیتش مثلا بین ترانه بوی سیب و کبوتر . کبوتر از نظر من شعرتر می باشد . بوی سیب ترانه است . شعر کبوتر بین کارهای دیگر من هم این قابل درک است . بعضی از کارها را که من میگویم شعر است خودم میخوانم این کارها را شاعرانه تر می دانم اما وقتی به یک خواننده یا آهنگساز کار را می دهید آن اینطور فکر میکند شعر نیست و آن را به عنوان شعر قبول می کند .

عبدالجبار کاکایی

مهربد : آیا ترانه سرایی برای شما شغل است ؟

کاکایی : نه برای من ترانه سرایی اصلا شغل نیست کار اصلی من مدیر خانه شعر بنیاد نویسندگان و هنرمندان هستم . بنیاد نویسندگان و هنرمندان وابسته است به سازمان فرهنگی شهرداری تهران دفترش هم در خیابان اقدسیه تهران است .

مهربد : پس شغل شما چیست ؟

کاکایی : در تهران تدریس می کردم هم در دانشگاه درس می دادم و هم در دبیرستان ولی تدریس را به کل چند سالی است کنار گذاشتم دلیلش اینست که خیلی علاقه ایی نداشتم دوست داشتم فعالیتم در سکوت و آرامش باشد . حواسم جمع باشد و تمرکز ذهنی داشته باشم به همین خاطر زیاد نبودم علاقه نداشتم .

مهربد : نام شما کمتر از بسیاری از ترانه سرایان به عنوان عضوی در یک اثر موسیقی پاپ دیده میشود موضوع خاصی است ؟ مبنا ی شما برای خواننده ترانه شما چیست ؟

کاکایی : خب من یک مقدار حساسیت واسه صدا دارم و طبیعتا آهنگ , چون ترانه هم برای من شغل نیست من میتوانم روزی ده تا ترانه بگویم و زیر آن را هم امضا کنم و چون برایم مهم هست که یک اسمی را که روی یک شاعری داریم که اسم بایستی حفظ بشود و اعتبارش حفظ بشود مجبوریم که به هرحال کم کار کنیم . با خواننده ایی کار کنم که حق مطلب را بتواند ادا کند من هدفم از ترانه سرایی ادامه شاعری هست و آن کارهایی که گفته میشود بعضا قابلیت ترانه را دارند و خوانده میشوند و مراجعات فراوانی هم برای ترانه گفتن دارم . اما من چون عموما هدفم ترانه گفتن نیست الزام میکنم و میگویم اول سی دی صدایشان را بیاورند و گوش میدهم اگر مناسب باشد همکاری میکنم در غیر اینصورت نه .

مهربد : بیشترین همکاری شما با کدام خواننده و آهنگساز بوده است ؟

کاکایی : بیشترین همکاری من فکر میکنم اول با فریدون با توجه به اینکه هم برای آلبوم دومش کاملا کارهای من است و هم برای آلبوم سومش که دو سه تا کار از من دارد و آماده میکند .

بعد از فریدون - اخشابی فکر میکنم چهار یا پنج تا کار و با آقای قاسم افشار دو سه تا کار داشتم و با بعضی از خواننده ها هم یک کار داشتم . بهروز صفاریان بیشترین ملودی را بر روی این کارها گذاشته و عموما پدرام کشتتکار هم ملودی گذاشته .

مهربد : با آقای شعبانخانی هم کاری داشتید ؟

کاکایی : آقای شعبانخانی نه تمایل به کار از هر دو ی ما هست ولی تا حالا فرصتی پیش نیامده . به آقای شعبانخانی علاقه دارم به کارهایش و سابقه درخشانی که دارند . یکی دو بارهم آقای شعبانخانی را زیارت کردیم و قول هماکاری هم دادیم .

مهربد : بهترین ترانه شما که توانسته است خود شما را راضی کند ؟

کاکایی : در اجرا بهترین ترانه ایی که اجرا شده در واقع موزیسینش سنگ تمام گذاشته هم در تنظیم و هم در اجرا به نظر من کبوتر بود . البته تا الان کار کبوترهست و تصور میکنم کارهای آلبوم جدیدم با فریدون اگر منتشر بشود و بازخورد عمومیش را درک کنیم در قضاوت هم تاثیر دارد الان چون تنها هستم ومحدود هستند افرادی که این کار را شنیدند . اما من برخی از قطعات آلبوم جدید را بهترین کارهایم میدانم که در طول زندگی ادبیم انجام داده ام و این کارها بیرون بیاید نمیدانم معادل چی بشود .ولی تا الان آنچه که از من منتشر شده خب بهترینش کار آقای فریدون با تنظیم آقای بهروز صفاریان بوده است .

مهربد : نظرتان درباه فریدون ؟

کاکایی : به نظر من فریدون قابلیت های فراوانی دارد و این قابلیت ها عبارتست از هدیه کردن احساسش به تمام کلمات یک شعر یعنی تمام و کمال حق شعر را ادا می کند فریدون هیچ کلمه ایی را بی تاثیر از احساس نمی گذارد این خیلی مهم است بعضی از خواننده ها فقط دیکته میکنند در واقع شعر را میخوانند و انشاد می کنند ولی فریدون شعر را با تمام وجودش میخواند. من احساس می کنم در مرحله اول خوب شعر را میفهمد و عموما بعضی از خواننده ها با فهم شعر مشکل دارند و اصلا شعر برایشان ملاک نیست فقط ملودی و آهنگ - نوازنده - ارنج ارکست معنی دارد .

فریدون مدتها با شعر زندگی میکند و بعد به سراغ خواندنش میرود . او به واسطه اینکه مدت ها زندگیش در مهد موسیقی آمریکا بوده تجربیاتی دارد که با خود آورده است . جدای از این ها فریدون از نظر شخصیتی و اخلاقی آدم بسیار خوب و دوست داشتنی هست. سادگی و متانت او در این بازار موسیقی پاپ و به سلامت نفس کم پیدا میشود .

بخش دوم سوالات مربوط به ترانه زیبای فریدون با اجرای فریدون و تنظیم بهنام صفاریان :

عبدالجبار کاکایی

مهربد : از ترانه کبوتر با اجرای فریدون بفرمایید ؟

کاکایی : فریدون به طور اتفاقی این ترانه را خوانده بود آنطور که برای من گفتند برای اولین بار در روزنامه جام جم دیده و خوانده بود . جام جم این شعر را از من گرفت و چاپ کرد فریدون هم به طور تصادفی روزنامه جام جم را دیده بود و خوانده بود و علاقه مند شده بود و به واسطه ارتباطی که با شرکت آواز آسمانی داشت از طریق این شرکت که پیش از این نوار دورنگی بهنام صفاریان  درآمده بود و فریدون هم به عنوان خواننده میهمان آن نوار بود پیگیر من شدند و خلاصه من را پیدا کردند یک جلسه ایی گذاشتند دوستان که بهروز صفاریان و آقای فریدون بودند . ملودی اولیه ایی که روی کار گذاشته بودند برای من گذاشتند . جایی بود آن شرکت و آن مجموعه فضایی بود که خیلی حرفه ایی کار میکردند و آهنگسازان با صداقت دارند کار می کنند . من بیش از این در فضای موسیقی پاپ نبودم بیشتر سنتی و نوارهای شجریان گوش می کردم و خیلی تمایلی به شنیدن اجراهای پاپ نداشتم و تنها در واقع ترانه های ابی را گوش می کردم که پاپ کار می کردند به ابی علاقه داشتم کمتری هم به داریوش ولی بیشتر ابی را گوش می کردم بیشتر به خاطر حجم صدایش بود و هم نوع ترانه هایش که از آقای جنتی عطایی بود از محدود کسانی بود که من به کارهایش رشک می بردم . بیشتر شاعر بود به نظر من خیلی از ترانه سراها اگر شاعر باشند این قابلیت خیلی می تواند به آن ها کمک کند و جنبه های مثبتش خیلی خوب است و جنتی عطایی نسبت به آن دو رقیب دیگرش که در خارج کار می کنند سرفراز و شهیار قنبری بالاتر است .

به هرحال علاقه به موسیقی پاپ فقط خلاصه می شود در شنیدن کارهای ابی و البته دوران نوجوانی و جوانی تقریبا میشود گفت فضای همین ترانه های پاپ بود تقریبا اولین کارهایم که در عالم شاعری سرودم در هفده هجده سالگی انجام دادم ترانه بود تا شعر . دفتر شعر های سال شصت و یکم را دارم سال شصت و یک شصت و دو تقریبا میشود گفت من هفتاد هشتاد تا شعر دارم از آن ها فقط پنجاه تایش ترانه است .

در حقیقت تحت تاثیر ترانه های پیش ازانقلاب بود بیشتر تمایلم به ترانه گفتن بود منتهاخب یک تغییر شکل پیدا کرده بودم و شاعری در خلوت خلاصه میشود و این مربوط بود به دو دهه بیست سال و از سال 81-82 بود که من بعد از بیست سال غزل گفتن دوباره به شعر محاوره و زبان فولکولوریک برگشتم و به ترانه رو آوردم .

مهربد : صحبت های متفاوتی در برداشت از ترانه کبوتر بوده یکی از اعتیاد گفته دیگری از شهدای جنگ تحمیلی سخن به میان آورده و در جایی دیگرچنین برداشت میکنند که : سرت در لاک خودت باشد و سالم زندگی کن . در آخر بعضی هم تنها به چشم داستان یک کبوتر حالا یا دلسوزانه و یا شاید هم بی تفاوت نگاه میکنند نظر خود شما چیست ؟ چه برداشتی باید کرد ؟

کاکایی : البته من اعتقاد دارم بهترین معنی مخصوصا متعلق به شاعر نیست .متعلق به کسی است که بهترین معنی را از روی شعر بکند . اما خب خیلی ها دوست دارند ببینند منظور خود شاعر چی بوده است . کسانی که میخواهند معنی و مفهوم شعر را دقیق متوجه بشوند باید یک سری کتاب های جامعه شناسی جنگ بخوانند . شعر لزوما راجع به جنگ نیست و شکی در آن نیست و به طور قطعی هم اثر وضعی که این شعر به وجود آمد و خلق شد  یک فیلم سینمایی بود که از تلویزیون و سینما پخش شد و در واقع من از تلویزیون دیدم آژانس شیشه ایی بود و شخصیتی که خیلی اثرگذار بود در این فیلم بود که من برعکس خیلی ها کاراکتر اول فیلم را پرویز پرستویی می دانستند آن شخصیت دوم بود آن شخصیتی که ترکش خورد و مرد . بعد از جنگ آمده بود زندگیش را بکند . دنبال درمان و دارو بود و نیامده بود که مثلا گروگانگیری راه بیندازد - آژانس اشغال بکند - اسلحه بکشد روی مردم بلکه به طور طبیعی رفته بود برای مردم بخشی از وجودش را داده بود . حالا هم آمده بود دنبال دوا و درمانش بی ترحم . در فیلم ماجرایی قرار گرفته و بعد اتفاقاتی می افتد ولی آن شخصیت برای من شخصیت خوبی بود . کسانی که کتاب های جامعه شناسی جنگ را بخوانند می بینند که در همه جامعه ها جنگ اتفاق می افتد بعد از جنگ از لحاظ روانی تحت فشارهای شدید هستند . یک فرد که در جنگ در واقع تصمیماتش را به راحتی اجرا می کند با توان نظامی اش بعد از جنگ حالا دیگر فرقی نمی کند با یک آدم معمولی مثلا در صف ایستاده . فشارها را تحمل می کند مسائل را تحمل می کند . وضعیت شما مثل آدمی هست که دارد متلاشی می شود .

بچه هایی که رفتند و وقتی برگشتند دوباره کار کردند . آن رفت سر مزرعه حالا به قول خودش ( شخصیت دوم فیلم ) وقتی برگشتیم تراکتور هم نداشتیم . آن رفت توی کارخانه ایی که بود . آنی که در جبهه فرمانده یک منطقه ایی بود جنگ که تمام شد برگشت دوباره مثلا شد کارمند یک اداره کارمند ساده خیلی از آن ها اینجوری بودند خب محدودی از این ها به واسطه نفوذهایی که داشتند موقعیت های دیگری داشتند آن ها هیچ وقت نماینده بچه های جنگ نبودند .

اما خب من فکر کردم برای جامعه ما یک همچین اتفاقی افتاد . جنگ و هفتاد هشتاد درصدی که از جنگ برگشتند دارند با ما زندگی می کنند . غول بیابونی هم تعبیرش از آژانس شیشه ایی اسیر شدن کسانی که در واقع تصور کنید که به جنگ غول رفتند و با غول جنگیدند اخلاق و عاداتی پیدا کردند که با زندگی شهری سنخیتی ندارد . به هر حال من آن فیلم را هر بار که نگاه کردم به شدت گریه کردم چون انگار روزگار و احوال خودم بود زندگی خودم بود اطرافیانم را می دیدم .

فرمانده خودم را من تو صف کارگران کارخانه دیدم منتظر بود که ساعت شش صبح مینی بوس بیاید دنبالش برود سر کار در حالی که این فرمانده در جنگ اقتداری داشت که به او حتی نمی شد نزدیک شد . خب دیدن این صحنه ها و اتفاقات باعث شد که به جنگ از زاویه دیگری نگاه بکنم . از زاویه کبوتری که باهاش صحبت بکنم که همه این اتفاقات به سرش آمد . حالا هم توصیه تلخی به او کردم و توصیه تلخم این است که برو بمیر - بمیر تا راحت بشی از این وضعیت خلاص بشی کبوتر عصات بنداز و بپر یعنی این که برو بمیر . پشت جبهه اقتدار و قدیس بودن و همه چیز را از او می گیرند و وقتی میاید هیچ راه دیگری جز مردن نیست .

به نظر من هنرمند یا شاعر می تواند یک وقت هایی با پیام تلخی نتیجه را بگوید .

به هر حال شاعر وظیفه اش اینست که تلخی ها را تلخ تر و شیرینی ها را شیرین تر نشان بدهد . بر مبنای همان تعریفی که در قبل از شعر کردم امور کوچک را بزرگ می کند و امور بزرگ را کوچک می کند و دچار تحریک عواطف می شود شعر وظیفه اش اینست و من احساس کردم که به هرحال به نوعی بایستی از این نقد دفاع کرد حرف زد خب کبوتر هم همین حرف را زد ولی هر کسی می تواند برداشتی بکند . خود فریدون وقتی این شعر را خواند گفت این زندگی من است من رفتم غربت و حالا برگشتم و غول بیابونی آن هایی که حالا تحمل من را ندارند و شنیدم کسان دیگری هم در جایگاه های متفاوت کارگردان سینما بودند خواننده یا آهنگساز بودند و فقط گفتند زندگی ماست . من راه را برای معنی آزاد گذاشتم اما خب اگر می خواهید من هم به عنوان یک شنونده این شعر را معنی کنم من هم می گویم معنی این شعر ممکن است خوشایند خیلی ها نباشد با توجه به این فضایی که از جنگ ساختند و اتفاقاتی که افتاده خیلی ها رضایت نداشته باشند . اما من توصیه می کنم به این بچه ها بروند جنگ را از زاویه دیگری نگاه بکنند و اتفاقاتی که برایش رخ داد را ببیند .

مهربد : رضایت شما از ملودی - تنظیم و نحوه اجرا تا چه حد می باشد ؟ آیا بهتر از این هم می شد اجرا شود ؟

کاکایی : واقعیتش اینست که بهتر از این برایم متصور نیست . نمی دانم چه اتفاقی می افتاد اما خب طبیعتا ممکن بود از این بهتر هم بشود برای هر اثری این امکان وجود دارد که بهتر از این هم اجرا بشود اما این کار در همین شکلی هم که به وجود آمد با توجه به اینکه فضای موسیقی داخلی ما شش و هشت بود و صرف موضوعات و محتواهای دیگر هستند تو این فضا این کار توانست تاثیر بگذارد و توجهات را به خود جلب کند . این کار می تواند کار موفقی باشد . من راضیم هم از ملودیش و هم از تنظیم فوق العاده اش تنظیمش کار دوست بسیار عزیزم آقای بهروز صفاریان و هم از صدای فریدون فکر می کنم خیلی خوب بود خیلی با توجه به اینکه اولین کار من هم بود که ساخته شد .

مهربد : درباره قسمت هایی از این ترانه لطف کنید و بیشتر توضیح بفرمایید ؟

دیدی آسمون خراب شد سر ما

غصه شد وصله بال و پر ما

کاکایی : خب این شعر یک بیت دیگر هم داشت

بعضیا میگن که بارون کدومه بوی نم شرشر ناودون کدومه

(این بیت) آسمون تا بوده آفتابی بوده مث روز اولش آبی بوده

دیدی آسمون خراب شد سر ما غصه شد وصله بال و پر ما

حالا تو سایه نشینی مث من خوابای ابری میبینی مث من

چقدر اینجا میخوریم خون جگر کبوتر عصات بنداز بپر

بیت آسمون تا بوده موقع خواندن از قلم انداختن بعدش یادمان رفت اصلا تو کار نیاوردیم . اما این بیت هم جز ابیات بود و کل شعر .

مهربد : مطلب آزاد ؟

کاکایی : بستگی دارد مخاطب کی باشد . وبلاگ شما در چه رابطه ایی باشد .

من توصیه می کنم خواهش می کنم حتی التماس می کنم به آن هایی که به نوعی ارتباط با کلام دارند حتی خودم که شعر می گویم و ترانه می گویم تا موضوعی را با آن زندگی نکردند لمسش نکردند درکش نکردند این را به کلمه در نیاورند . در واقع تصرف در ذهنیات نکنند . به جای اینکه به ذهنیات بپردازند - بپردازند به تجربیاتشان که این ها را تبدیل به آثار ماندگار در تاریخ می کند . برآوردهایی که ادبیات ما دارد برآوردهای ادبی که شعر ما ترانه ما دارد گاهی اوقات موضوعاتی درک بیشتری می خواهد و از نزدیک با آن نبودیم بر اساس اقتباس هایی که از آثار دیگران می کنیم . یک جوان مثلا بیست و دو ساله ایی که شعر عرفانی می گوید معلوم است که این آدم اصلا عرفان را نشنیده و نفهمیده و با آن زندگی نکرده است . فقط دیوان و اسرار را خوانده و حس حافظ و حس خیام را اقتباس کرده است . این زندگی ذهنی زندگی واقعی نیست زندگی واقعی این است که درکش کنی لمسش کنی با آن باشی ولو اینکه آن موضوعات کوچک باشند . بله خب حافظ موضوعات بزرگی رادر زندگیش تجربه کرده شما نگران نباشید که موضوعات زندگیت کوچک است ولی اگر این کار را بتوانی بکنی با همین موضوعات کوچک هنر کردی . هنر وظیفه اش اینست که مس را طلا می کند .

عبدالجبار کاکایی

-----------------------

با سپاس و تشکر از جناب آقای کاکایی که همراه با ما و مخاطبان بودند و نگاه تازه ایی را از ترانه و دنیای اطراف به ما نشان دادند .

منتظر نظرات شما دوستان و مخاطبان گرامی راجع به این مصاحبه هستیم .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد