موسیقی و نامداران

آشنایی با نامداران موسیقی

موسیقی و نامداران

آشنایی با نامداران موسیقی

او در اشعار و ترانه هایش هرچند غیر مستقیم به خداوند اشاره دارد

اکبر آزاد 

او در اشعار و ترانه هایش هرچند غیر مستقیم به خداوند اشاره دارد .

جوونی

اکبر آزاد در اولین روز از اولین ماه در فصل زمستان چشم بر روی این دنیای خاکی باز نمود .

او متولد اول دی ماه سال 1329 هجری خورشیدی در تهران میباشد .

فرزند آهنگری که یکی از کارهای مهم او ساخت درب مجلس بهارستان بود .

او پسر یک آهنگر بود اما آن آهنگر در عین کمال و فرهنگ فرزندش اکبر را از سن چهار سالگی با همیاری خانواده در فراگیری الفبا حمایت میکند .

اکبر دیگر تا سن پنج سالگی خواندن را تا حدود زیادی می دانست و بلد بود .

فهم و درک بالایی از دنیای پیرامون و ادبیات با توجه به سن و سالش در او وجود داشت .

اکبر آزاد اولین ترانه اش را درسن شانزده سالگی بر روی کاغذ آورد و به دنبال آن اکبر آزاد میشود که امروزه حس زیبایی را به دیگران القا و می شناساند .

او در اشعار و ترانه هایش هرچند غیر مستقیم به خداوند اشاره دارد .از جمله همین ترانه جوانی که به طور غیر مستقیم اما واضح با اشاره به جوانی و پیری انسان ها و ناتوانی انسان در پیری دلیلی بر قدرت و بزرگی و ابدیت خداوند متعال و قادر معرفی میکند .

جوانی اولین نگاه به آینده و اولین نگاه به گذشته می باشد .

ترانه جوانی از اکبر آزاد شاعر و آهنگساز با سواد و پرتجربه ایران می باشد .

ترانه ایی که در آن انسان را به این فکر وا میدارد که آیا روزی می رسد که چنین با حسرت برای آخرین بار به گذشته نگاه کنیم .

جوانی دورانی که در آن اعتقاد به هر چیز میتواند به صورتی شکل بگیرد که در آینده برای درک آن چیزها دیگر گیج و سردرگم نباشیم . جوانی سراسر از نشاط و انرژی که حاضر هستی برای اثبات وجودت دست به هر کاری بزنی .

در همین دوران مشتاق به رسیدن به اهداف زیادی هستی . البته خیلی از جوانان بر خلاف سنشان آنچنان دوران بعد از جوانی را درک کرده اند که به درگاه خداوند فقط یک دعا میکنند ." خدایا در دوران پیری هنگامی که به پشت سرمان نگاه میکنیم توانسته باشیم بر روی امیال خود پا گذاشته باشیم و پاک و ساده به مقصد و مقصود رسیده باشیم . "

در دوران جوانی کنجکاوی و احساس به طرق مختلفی بروز می نماید . جستجو در هر زمینه با امید به آینده و سردرگمی ها یی که در آن مانده است .

در جوانی آن هم در این زمانه این هنر است که بتوانیم در عین سلامتی روح با بقیه متفاوت باشیم . در جوانی از دنیا گذشتن کار سختی است

که مارا به خدا نزدیکتر می نماید .

به حتم شما هم این جمله را شنیده اید : " خداوند جوانان را دوست دارد و دعای آنان را اجابت می نماید و اگر چنین نشود حکمتی از روی لطف برای او وجود دارد. " این جمله خود گواه پاکی در جوانان می باشد و باید آن را حفظ نمود .

چرا در پیری باید با افسوس به توبه بنشینیم ؟

چرا نباید در جوانی یک قدم از دیگران پیش بود و از هر آنچه که ظاهر بر عقل و اندیشه و پایه اعتقادات ماحاکم میکند دوری نمود ؟

انسان در جوانی آنچنان غرق در دنیای اطراف و دیگران میگردد که : " با تو مستی و نشاط نه پاییز می شناسی نه زمستون "

خاطره ها در هر روز و هر لحظه از زندگی ما حکم زمان گذشته ایی را می دهد که یا صحیح از آن بهره جسته یا ندانسته از دست داده ایم .

چه خوب بود اگر قدر لحظه ها را می شناختیم و پیری را در نهایت تجربه وزمین خوردن ها وپروازرا در همین جوانی درک می کردیم .

چه خوب بود اگر قبول می کردیم که روزی هست و روزگاری . روزی بود و روزگاری .

اکبر آزاد از گذشته هایی میگوید که شاید اول برایش بازگو کرده بودند اما شاید خودش هم بعد از آن دوران به یقین کامل رسیده باشد شاید هم در همان دوران .

جوانی فصل پرواز است . پرواز به اوج آسمان ها تا رسیدن .

اما بسیاری به جای پرواز در این فصل به کمین نشسته و دیگر پرندگان را با کمال بی معرفتی از آسمان به زمین نشانده و پرپرواز آنان را چیده و آواز سر میدهند که ما بالاتریم .

منظور عده ایی دیگر از جوانان می باشند .

خیلی ها در بعد از جوانی با تظاهر و نوع رفتار و لباس پوشیدن هایشان خود را جوان قلمداد می کنند در حالی که هنوز معنای واقعی " دل باید جوان باشد " را نمی دانند .

هنوز نمی دانند که برای جوانی در باطن باید از بدی ها دوری جست ساده و صادق بود از هر آنچه که تظاهر بر عقلش حکم میکند دوری گزیند . که البته این هم تنها یک نوع نگاه می باشد .

به هر حال شاعر به خوبی جوانی را از دیدگاهی که عام مردم آن را قبول دارند به تصویرمی کشد تصویری که خود اکبر آزاد ملودی هایش را کشیده و آندره آرزومانیان در قالب آلبوم خواب گریه ها در سال 1378 هجری خورشیدی با رنگ های زیبای صوتی تنظیم و جلا داده است .

در همین راه صداهای برخاسته از گیتار بابک امینی ظرافتی خاص را به شعر رسانده که قاسم افشار با صدایش و نوع خواندنش پیری و جوانی را به خوبی و هنرمندانه در ذهن شنونده به تجسم در می آورد .

درباره متن ترانه باید نوشت که : اکبر آزاد بسیار بجا و زیبا از واژه ها استفاده نموده است .

تعبیر جوانی به روز و تعبیر پیری به شب یا همان پایان یک روز که در انتظار فردایی از دنیای دیگر می باشد .

جوونی

من مثل شبم تو روزی من گذشته تو هنوزی

مثل تقویم قدیمی روزگار خط زده همه برگام و همه فصلا رو گشتم

دیگه خاکستر سرد یک ستاره تو غروب تلخ دشتم

با تو گرمای تابستون خنده هات مرواری بارون

با تو مستی و نشاطی نه پاییز می شناسی نه زمستون

من که سرد و گرم روزگار دیدم پی زندگی دویدم

پر و بالم دیگه خسته ست خیلی وقته که بریدم

تو پر از تاب و تب تند رسیدن پر شور و اشتیاقی برای تازه شنیدن

واسه تو هر چیزی آغاز یقینه دلت آسمونه روبروت سفره رنگین زمینه

من دیگه کنار گودم تو دلیر و پهلوونی

با تو سینه سطبره آی جوونی آی جوونی

من میرم تا تو بمونی من میرم تا تو بمونی

شعر منتخب : بیژن ترقی

شعر منتخب : بیژن ترقی

در آرزوی صلح

استاد بیژن ترقی از 20 سالگی ترانه سرایی را شروع و 50 سال به این کار اشتغال داشته وی متولد سال 1309 در تهران

دهها غزل و ترانه به یادماندنی از سال 1333 تا به حال مندرج در کتاب های سرود : برگ ریزان - پنجره ایی به باغ گل - آتش کاروان

استاد با طرح سال گفتگوی تمدن ها از سوی رئیس جمهور پیشین ایران سید محمد خاتمی با همفکری علی تجویدی تصمیم خلق اثری در این رابطه میگیرند که بیژن ترقی شاعر این اثرمیگردد . شعری که در آن فضای انسانیت معنویت دوستی یکرنگی و صلح موج میزند . مردی با کوله باری تجربه و با دانش فراوان در ادبیات ایران و جهان سخن از چیزهایی به میان می آورد که تکراری در کلام با بیان شیوا و رسای استاد به شکلی نابتر اما واقعیتی که به آرزو تبدیل شده و بسیار بسیار انسان هایی که به آنها عمل نمی کنند .

مقدمه این شعر را استاد تجویدی با گام ر- ماژور نوشته و ساخته اند :

ای کبوتر های رنگین شادی دل های غمگین

صلحتان پاینده بادا مهرتان تابنده بادا

 (سپس روی سخن به طبیت برده میشود)

ای صفای آب روشن ای همه گلهای گلشن

رویتان رخشنده بادا دستتان بخشنده بادا

(قطعه مهیجی که اخطار به بشریت می باشد)

ای بشر

ای راز هستی

ساز خوش آواز هستی

ای کمال آفرینش

ای فروغ راه بینش

این گرانجانی چرا ؟

جنگ و ویرانی چرا ؟

تو چراغ عالمی

روشنگری شوق آوری

عشق آفرینی تو بهشتی منظری

زیباترین دردانه روی زمینی

این گرانجانی چرا ؟

جنگ و ویرانی چرا؟

ماهمه برگ و بر یک ریشه و یک شاخه و یک آب و خاکیم

و از یک روح پاکیم

ما همه پرورده یک گلشن و یک باغبانیم

و از یک خاندنیم

شاعر رو به مفاهیم عاطفی می آورد)

ای تو که سرلوحه آزادگی سرچشمه نور خدایی

ای تو که در عالم ذوق و هنر چون آسمان آبی بی انتهایی

این گرانجانی چرا ؟

جنگ و ویرانی چرا؟

یغما گلرویی در ترانه نمایش

یغما گلرویی در ترانه نمایش

نمایش

آدما بگین بدونم چرا سانس شب بلنده

چرا خورشید داره نور به روی بخچمون می بنده

سیب باغ قصه کاله بازی روی پرده لاله

تو سکوت تو این نمایش نمره ترانه چنده

آدما به جای دیدن ما فقط تخمه شکستیم

چشمامون وا گذاشتیم در مغزامون بستیم

قهرمان قصه خسته داد کشید با لب بسته

آدمی مونده تو قصه ما نگفتیم که ما هستیم

کفر نکنین اگه قرق با یه پشه شکسته شه

اگه یه وقت میون فیلم پرده صحنه بسته شه

کفر نکنین اگه به دل یه نمره ردی بدن

جایزه شب به یک ستاره بدی بدن

آدما تو این نمایش نقش ما فقط نگاهه

سوزن ریز حقیقت میون انبار کاهه

کوره راهه بی ستاره راه به هیچ جایی نداره

ما نمی رسیم به مقصداین دیگه آخر راهه

آدما شاید یه روزی آخر یه فیلم تازه

برسیم بالای تقویم اونجا که روزا درازه

آسمون اونجا صافه دشنه هاش توی غلافه

اونجا قهرمان فیلمم مث ما ترانه سازه

واقعیتی انکار ناپذیر :

زندگی انسان سر تا پا نمایش است به جز بندگی خداوند یکتا و قادر که واقعیت است .

یغما گلرویی شاعر و نوازنده گیتار کلاسیک فریاد واقعیت های امروز با نگاهی به آینده ی پیش رو می باشد .

کسی که با عشق به آنچه که میداند و ایمان دارد هدف را نشانه می رود و نتیجه آن ترانه هایی که می سراید .

ترانه هایی که بزرگترین آهنگسازان و خوانندگان در زمینه پاپ و راک ایران را مجذوب ساخته اند .

یکی از این ترانه ها فریادی با نام نمایش که توسط یغما سروده شده و با آهنگسازی و خوانندگی رضا یزدانی سر داده

و با تنظیم حمید رضا صدری به رسایی رسیده است .

آهنگی که در اردیبهشت سال هزارسیصد و هشتاد و دو البته بعد از این که چند سال در انتظار مجوز وزارت ارشاد اسلامی بود

در قالب آلبومی به نام پرنده بی پرنده که تمامی ترانه های آن آلبوم با مضمون و هرکدام فریادی بلند توسط یغما سروده شده بود

عرضه گردید و با توجه به نوع ترانه ها و موسیقی و حتی صدای خواننده بیشترین طرفدار را جذب خود کرد .

خیلی ها این آلبوم را اثری ماندگار و بی رقیب در موسیقی راک با نگاهی نو در ایران و بین ایرانیان می دانستند .

حال بعد از گذشت سه سال با وجود واقعیتی که در ترانه نهفته هست متاسفانه به فراموشی سپرده شده و تنها تعداد اندکی

که طرفدار چنین تفکرات و شاید آثار یغما گلرویی و رضا یزدانی باشند در ذهن خود جا داده اند و هر روز با آن فریاد می زنند که

زندگی یک صحنه نمایش می باشد ودر نهایت همه مثل همدیگر هستیم و در یک نقطه قرار داریم و تمامی ادعاها پوچ و بی معناست .

گواه این مطلب :((کفر نکنین اگه قرق با یه پشه شکسته شه))

تنها عشق به آن واقعیتی که ایمان داریم زندگی را می سازد .

و در آخر این یک قسمت از شعر شاید برای تمامی معنا ها کافی باشد :

چشمامون وا گذاشتیم در مغزامون بستیم ...