موسیقی و نامداران

آشنایی با نامداران موسیقی

موسیقی و نامداران

آشنایی با نامداران موسیقی

زنده یاد ناصر عبداللهی

 ناصر عبداللهی 

دل من یه روز به دریا زد و رفت پشت پا به رسم دنیا زد و رفت

زنده ها خیلی براش کهنه بودن خودش تو مرده ها جا زد و رفت

در زمان حیات دنیوی هنرمندی به نام ناصر عبدالهی مدتی در این فکر بودم با این هنرمند مردمی ارتباط برقرار کنم . به سایت ایشان مراجعه کردم . شماره تلفن هایی بود . آدرس ایمیل هم گذاشته شده بود . دیگر مطمئن شدم راحت می شود با او هم کلام گردید . به دنبال بهان ها و پیش زمینه بودم و بعد از مدتی دیگر به همان آدرس سایت مراجعه کردم اما صفحه ایی با این آدرس و به این نام باز نمی شد . صبر دادم باز هم به نتیجه ایی نرسیدم بهترین بهانه من این بود که با او در رابطه با ترانه هوای حوا هم کلام باشم . در همین فکر بودم که سایت های معتبر خبری اعلام کردند که ناصریا در بیمارستان بندر عباس - دکتر : تنها بیست درصد شانس و امید زنده بودن میتوان در نظر گرفت . ناصریا به بیمارستان تهران منتقل می شود . اوضاع او نا مناسب است . حرف و حدیث فراوان در باره علت بستری شدنش وجود داشت . یکی از تصادف دیگری از کلیه و یکی دیگر هم از ضرب وشتم او توسط افراد ناشناس خبر میداد . یک عده بیکار هم شروع به شایعه پردازی و تهمکت ناروا به مرد با ایمان در موسیقی ایران پرداختند . اما تهمت ها را هیچکس باور نداشت رییس کمیسیون بهداشت و درمان کمیسیون مجلس، دکتر رضایی کلیه‌ی سوابق و آزمایش‌های ناصر عبداللهی را دید و اعلام کرد که اصلا بیماری به دلیل مسمومیت نبوده است و او به دلیل ضربه ا‌یی به بستر بیماری افتاد.همین تاییدی بر پاک بودنش بود .

ضریب هوشی و فشار پایین ناصریا دیگر جای هخیچ گونه امیدی را نگذاشته بود تنها خدا می توانست اورا در این دنیا نگاه دارد اما او به دنیای دیگری رفت و از این دنیایی که خود انسان ها به ویرانه تبدیل کردند راحت شد .

به گزارش فارس،در مراسم تشییع پیکرناصر عبداللهی

محمدعلی چاووشی رئیس صنف شرکت‌های تولید محصولات شنیداری با بیان اینکه «عبدالهی»شهید اندیشه علوی است، گفت: او نازنین هنرمندی بود که بدون تردید مورد هدایت و حمایت اولیاء الهی بود. دوربین‌های شبکه اول سیما برای اولین بار در دهه فجر و در بندرعباس او را به به عنوان یک حادثه هنری شکار کردند و ناشر محترمی برای اولین بار آثار او را روانه گوش‌های مردم نمود. ناصر جوان فرزانه‌ای بود که فرصت بسیاری برای ارائه آنچه در ذهنش بوده نداشت.«عبداللهی»فرا فرقه بود و خوشا به حالش که نیالوده به عصیان رفت. متاسفانه دهان‌های آلوده و برخی مطبوعات اتهامات ناروایی به این مرد بزرگ روا داشتند.در صورتی که در زمره هنرمندان و موسیقی دانان جوان کمتر کسی به تدیین، پاکی و نجابت او بود.

چاووشی تاکید کرد: «ناصر» شهید اندیشه علوی است و حتما دستگاه‌های دست اندرکار به نمایندگی از این سیل سرشک و موج عاطفه به خون خواهی او برخواهند خواست و اگر اندیشه وهابیت تاب این صبوری را نداشته است حتما خون او گریبان قاتلان را خواهد گرفت.

ناصر خود گفته بود که آخرین آلبومش معجزه نام خواهد داشت ( او در بندر عباس مشغول ضبط کاری صوتی و تصویری برای خلیج فارس بود ) . او به بندر عباس مراجعت و در خانه ایی ساکن شده بود .

هوای حوا از ناصر عبداللهی خیلی ها را به تفکر درست وا داشته بود و نادان هایی را ناراحت و نگران نموده بود .

بیشتر جایی برای نوشتن به دلیل اینکه شخصیتش نوعی خاص در میان هنرمندان بود و همه او را به خوبی می شناختند نیاز نمیبینم . او خوب معرف همه دوستان ودوستدارانش بود هست و خواهد بود .

همین برای او در این دنیا بس که اول به فکر توشه آخرت بوده و دوم اینکه مراسم تشعییع جنازه او بسیار با شکوه و با جمعیت فراوان جمعیت برگزار گردید .

ناصر خود را برای آخرت آماده می کرد .

 

حال به بیوگرافی از او می پردازیم :

ناصر عبداللهی

ناصر عبداللهی معروف به ناصریا در ساعت ده و پانزده دقیقه روز دهم ماه دی ماه سال یک هزار سیصد و چهل ونه هجری خورشیدی در مسجد بلال شهر بندر عباس برای آغاز زندگی سراسر پویا همراه با تفکر و تعقل قدم به این دنیا گذاشت .

از خاک آمد تا بداند به سوی خدا باید رفت .

او فرزند سوم خانواده ایی مذهبی و متعصب با چهار برادر و یک خواهر بود .

از دوران نوجوانی و از سن سیزده سالگی با تشویق برادر بزرگترش خواندن را آغاز کرد .

او هنوز به سن بیست سالگی نرسیده بود که با دختری از اهالی خونگرم بندر عباس ازدواج نمود و ثمره آن چهار فزرند به نام های نوید - نازنین - نامی و نینا که نینا تنها دوسال بیشتر با پدرش را ندید بود .

ناصر علاوه بر صدای زیبا و رسای و دلنشین بمی که داشت هنر زیبای نوازندگی را با جان و دل دنبال میکرد .

او با دلش گیتار می نواخت . فعالیت های بسیار زیاد در امور فرهنگی استان هرمزگان برایش بهترین کار ممکن بود . تا اینکه روزی در شهر بندر عباس برنامه صبح بخیر ایران از او برای نواختن کیبورد و اجرای چند قطعه در پشت صحنه دعوت نمود و هنر نمایی او باعث شد تا اقبال واحدی مجری صبح بخیر ایران از او برای اجرا در برنامه های تهران دعوت کرد .

اجرای قطعه ایی زیبا برای حضرت فاطمه ( س ) که بسیار متفاوت و شنیدنی همگان را جذب می نماید . یک قطعه زیبای دیگر برای حضرت ابوالفضل عباس (ع) بیشتر نگاه ها را به سمت او معطوف نمود . موسیقی پاپ در ایران در مرحله نوپایی قرار گرفته بود . اجرای ترانه بهار بهار یادگاری از او در همین دوران می باشد . دیگر او به صورت جدی و حرفه ایی فعالیت های خود را می توانست آغاز نماید . در اول کار آلبوم عشق است با ترانه های محمد علی بهمنی و دکلمه های پرویز پرستویی و هم صدایی امیر کریمی در بعضی از قطعه ها برایش مثبت ارزش یابی می شد .

ناصر عبداللهی در پاییز سال هفتاد و نه با همراهی بهنام ابطحی در تنظیم آثارش و باز هم دکلمه خوانی پرویز پرستویی آلبومی پرفروش در آن سال و ماندگار ارائه می نماید ترانه های خدانگهدار که با گیتار خودش هم صدا بود و ناصریا او را در مرتبه ایی خاص و دوست داشتنی قرار داد . دیگر همه او را ناصریا می شناختد . او به محض رسیدن به شهرت محبوبیت را ارجح دانست و مردمی ماند و خواند . حتی در برنامه هایی که بسیار ساده به نظر می رسیدند وقتی متوجه میشد به واقع مردم مخاطب قرار دارند با جان و ددل شرکت میکرد . امتحان او در این مرحله بسیار مهم بود که با سربلندی پیروز شد چرا که متاسفانه بعضی از هنرمندان به این اوج شهرت و محبوبیت می رسد اعتقدات دینی و فرهنگی گذشته خود را که هر چند صحیح هم باشد زیر پا گذاشته و در غرور غرق می گردند . ناصریا از اعتقاداتش دست نکشید و محمکتر و راسختر از گذشته به آنان پایبند شد .

در سال یک هزار سیصد و هشتاد و یک آلبومی به نام بوی شرجی با تمی جنوبی و بندری در عین حال جوان پسندانه به مردم کشورش تقدیم کرد .

استقبال از این کار نسبت به کار قبلی کم بود . ناصریا در واپسین ماه های سال شتاد و دو البوم هوای حوا را منشتر کرد که حال و هوای دوستت دارم را زنده نمود .

ترانه های محمد علی بهمنی به همراهخ ملودی هایی از خودش و فرزداد فرومند و تنظیم بهنام ابطحی کاری کرده بود کارستان تم جوان پسند ترانه پر مایه و با مفهوم تنظیم و ملودی آن چه که نو و ارزشمند بود .

ترانه هوای حوا هم مثل ناصریا و خدانگدار در دل همه جا باز کرده بود .

کار بر روی آخرین البوم هنریش که قبل از مرگ این را اعلام نموده بود یعنی معجزه با همکاری موزیسین های جوان و خوش فکر ایرانی مثل بهنام صفاریان نیمه تمام ماند .

ناصریا مدتی قبل از مرگش به محله تولد خویش در بندر عباس رفته بود و در منزلی ساکن شده بود .

رفتار و اخلاق او در این اواخر بسیار متفاوت شده بود .

بیشتر در خود بود و بسیار به مطالعه و تحقیق در زمینه عرفاتن و هرچه در این وادی هست می پرئاخت .

بیت شعر و کلامی که در یکی از مصاحبه هایش در مطبوعات برای حرف آخر آ« مصاحبه گفته بود را در پایان می نویسیم :

(( دانه و دام در این راه فراوان اما

مرغ دلیر زهر دام رها می داند

تقدیم به کسانی که ظرفیت وجودی خویش را با توسل ب حضرت حق افزایش داده اند و با تبعیت از عنایات ویژه آن مقام خود را آلوده ساخته های ذهنی و لحظه های دنیا نمی کنند . ))

آهنگساز : بابک بیات

زنده یاد بابک بیات

آهنگساز : زنده یاد بابک بیات

آسیمه سر رسیدی از غربت بیابان

قبل از آغاز این مطلب درگذشت آقای موسیقی فیلم ایران را به همه ایرانیان تسلیت می گوییم .

توجه : این مطلب قبل از بیماری استاد آماده گردیده است و هنگامی در روز یکشنبه به تاریخ چهارم آذر ماه سال یک هزار و سیصد و هشتاد و پنج هجری خورشیدی که قصد به روز رسانی این مطلب در همین پست داشتم خبر فوت استاد به گوش من رسید اما باور نکردم و متاسفانه سرویس های خبری و رسانه ملی ایران یعنی صداوسیما خبر درگذشت استاد و آقای موسیقی فیلم ایران را تایید کردند . نمیدانستم که امید بهروزی برای استاد تنها باید آرزویی دیگر دست نیافتنی در این دنیا باشد و باید در آخرین لحظه ها تسلیت را جایگزین این واژه نمایم .

همان گونه که حال امیر تاجیک باید با حسرت به آرزوی دست نیافتنی خود بنگرد که دیگر استاد نیست تا فقط یک آهنگ برای او بسازد . دیگر مانی رهنما که در حکم پسر بزرگش بود در عزای بزرگ مرد موسیقی ایران باور ندارد که بدون بیات باید راه خود را دنبال نماید . شاید هنوز پسران دوقلوی بابک بیات در فکر این هستند که چگونه پدرشان می تواند آرزوی موفقیت آنان را در موسیقی فیلم در اوج محبویت جهانی از نزدیک ببیند .

بابک بیات بی نظیر بود که شاید تا مدت های طولانی هیچ کس نتواند ذره ایی از خود او شود .

ایرج جنتی عطایی نیمه سیب خود را گم کرده است و حامی در وصف او باید با هق هق شب گریه ها لالایی بخواند .

اکبر آزاد دیگر نمی تواند همچون آسیمه سر ترانه ایی برای ملودی های زیبای استاد بنویسد .

هنوز گریه و هنوز ناباوری از رفتن یک دوست نه تنها برای اهالی موسیقی ایران بلکه برای تمام مردم ایران که او را برای حرمت و عشق به ولایت عشق به خوبی می شناختند و قدر شناس او بودند و بعد از او خواهند ماند .

بار دیگر غم از دست دادن عزیز موسیقی ایران را به همه مردم موسیقی دوست و هنر شناس ایران قدرشناس تسلیت عرض می نماییم .

بابک بیات با بهرمندی از فیزیک صدایی خوب و در عین حال زیبا به جای خوانندگی جذب دنیای آهنگسازی می گردد .

بابک آنچنان در کارش غرق می شود که به یکی از بزرگترین آهنگسازان موسیقی فیلم در جهان موسیقی مبدل می گردد .

این تنها مقدمه کوتاه ایی برای شناخت استاد بابک بیات که نیازی به معرفی ندارد می باشد .

وی در آخرین ماه از اولین فصل بهار یعنی خرداد ماه سال یک هزار و سیصد و بیست و پنج 25 هجری خورشیدی در شهر تهران قدم به این دنیای خاکی می گذارد .

در یک سالگی خانواده او به خیابان هفده شهریور سه راه شکوفه خیابان کرمان نقل مکان می کنند .

بابک بیات بعد از دوران خردسالی برای آغاز تحصیلات ابتدایی در مدرسه ایی در همان محل ثبت نام و تا پایان دوران متوسطه در همان جا برای فرداها تلاش می کند .

از همان طفولیت علاقه به خواندن و موسیقی در بابک به چشم می خورد .

در سن هفده سالگی این علاقه توسط یکی از دوستانش به نام میلاد کیایی به آشنایی بانت موسیقی می انجامد . در واقع میلاد کیایی اولین گام حرفه ایی بودن را به او آموخت . بابک دیگر راه خود را پیدا کرده بود و هدفمند به سمت فرداها قدم های خود را محکم و استوار می گذاشت .

آشنایی او با خانواده ایرج جنتی عطایی سبب تشویق او از سوی آنان می گردد.

در حدود سن بیست 20 سالگی توسط یکی دیگر از دوستانش به خانم باغچه بان معرفی می شود و در کلاس های شبانه هنرستان موسیقی در نزد همین استاد به فراگیری علمی موسیقی می پردازد .

بابک آنچان پیشرفت می نماید که وارد دسته کر اپرا و کر ملی می گردد .

در واقع بابک بیات موسیقی واقعی را از همین جا شناخت .

وی در چند اپرا شرکت می نماید که از آن جمله باید به اپرای ( کاوالریاروستیکا ) ( دلاور سهند ) کاری از احمد پژمان و ( ایل ترو واتوره ) و تعدادی اپرای دیگراشاره نمود .

حالا بعد از این مراحل آرام آرام علاقه وافر او به موسیقی فیلم نمایان می شود .

جوانی 25 ساله بود که موسیقی متن فیلم را با موسیقی فیلم (( خورشید در مرداب )) از ساخته های م . صفار آغاز نمود . یک سال بعد با جدیت تمام برای فیلم (( برهنه تا ظهر با سرعت )) با کارگردانی خسرو هریتاش موسیقی ساخت .

با نوشتن موسیقی سریال چنگک کاری از جلال مقدم پایش به تلویزیون هم کشیده می شود .

او بخشی از موفقیت خود را مدیون محمد اوشال در یادگیری و پیشرفت چشمگیر در موسیقی فیلم می داند .

نوار موفقیت های استاد بابک بیات در بعد از انقلاب هم ادامه پیدا می کند . نوار کاست خروس زری پیرهن پری نوشته احمد شاملو از انتشارات ابتکار اولین کار هنری بیات در بعد از انقلاب بود .

اولین موسیقی متن فیلم را در دورا بعد از انقلاب ایران با فیلم مرگ یزدگرد کاری از بهرام بیضایی استاد سینمای ایران شروع می کند .

اما این شروع با یک سکوت یک سال ونیمه همراه می گردد . با ساخت موسیقی برای فیلم نقطه ضعف از محمد رضا اعلامی این سکوت شکسته می شود .

همکاری با کارگردانان بزرگ سینما و تلویزیون و مشارکت در پروژه های بزرگ سینمایی در زمینه موسیقی متن فیلم او را شاخص تر نمود .

از جمله کار هایی که بر روی سریال ها انجام داده و در بین خاص و عام مردم زبانزد می باشد می توان از سریال ولایت عشق ساخته مهدی فخیم زاده که با صدای زیبای محمد اصفهانی و دستیاری یکی از فرزندان دوقلویش به نام بامداد بیات همراه شده و همچنین سریال سلطان و شبان کاری از داریوش فرهنگ نام برد .

آهنگ گذاری بر روی آثار" سکوت سرشار از ناگفته هاست " و" چیدن سپیده دم " احمد شاملو برایش بسیار ارزشمند بودند .

موفقیت و پیشرفت پسران دوقلویش بامداد و باربد او را به خاطرات شیرین زندگیش یعنی شروع فعالیت ها و امیدوار بودن به آینده در دوران جوانیش خواهد برد در کنار همین خاطرات خوب او تلخ ترین خاطره زندگیش را مرگ فرزند خردسالش به نام مانی در دهه پنجاه 50 میداند . که هنوز سنگینی این غم بر روی شانه هایش سنگینی می کند .

روابط حسی و عاطفی مثبت و همدلی او با همسر و پسران و دختر هنرمندش در زندگی شخصی و خانوادگی از نکات ارزنده این هنرمند بزرگ می باشد .

مجموع فعالیت های بابک بیات آهنگساز سه دهه اخیر به طور مختصر و کوتاه :

ساخت دهها ترانه و حضور در بیش از صد فیلم سینمایی به عنوان آهنگساز و تدریس موسیقی فیلم در دانشگاه های تهران می باشند .

استاد بیات از آهنگسازان مولف و صاحب سبک موسیقی که آثار زیبایش از یک درون گرایی و احساس منحصر به فرد و خاصی برخوردار می باشد .

بابک بیات شاگردان بسیار زیادی و ارزنده ایی را در جامعه موسیقی ایران امروزی پرورش داده اند از آن جمله که میان جوانان و مخاطبان فهیم ایران زمین مطرح می باشند : مانی رهنما و حامی در زمینه خوانندگی و ستار اورکی و موثقی همچنین فرزندانش بامداد و باربد در آهنگسازی اشاره نمود .

گفته ها و ناگفته ها از استاد بابک بیات بسیار زیاد هستند و این تنها بخش کوچکی از آنان بود .

به امید بهروزی برای او دوستدارنش

نمیدانستم که امید بهروزی برای استاد تنها باید آرزویی دیگر دست نیافتنی در این دنیا باشد و باید در آخرین لحظه ها تسلیت را جایگزین این واژه نمایم .

او با این همه اعتبار در نزد اهالی هنر بسیار ساده - زیبا و مردمی

مجید اخشابی

او با این همه اعتبار در نزد اهالی هنر بسیار ساده - زیبا و مردمی فکر می کند .

او اجراهای بزرگ خود را از شهرهای مختلف اسپانی گرفته تا ژاپن هند انگلیس روسیه و مراکز معتبر جهانی را تا به حال به رخ چه کسی کشیده است ؟!...

در معرفی او چنین بیان شده :

در دی ماه سال 1351 در خانواده ایی هنردوست در شهر تهران چشم به جهان گشود علاقه او به موسیقی در سنین کودکی به حدی بود که صدای هر سازی خصوصا سنتور وی را شدیدا تحت تاثیر قرار میداد .

برای شناخت واقعی او باید به گذشته رجوع نمود همکاری با استاد محمد رضا شجریان - استاد علی رضا افتخاری - استاد عبداحسین مختاباد - حسام الدین سراج - جلال الدین محمدیان - بهرام حصیری - محمد اصفهانی - هوروش خلیلی - پری زنگنه و اساتید برجسته موسیقی ایران همه و همه اندکی از اعتبار واقعی او می باشند اما وی هم چنان خاکی و مردمی با عام مردم ماندگاری را خواسته است .

در ادامه چنین باید بنویسیم که :

علاقه مجید به سنتور تا حدی نمایان می گردد که در سن 9 سالگی میتواند با استفاده از وسائل ابتدایی مثل نخ ماهیگیری به صورت دست و پا شکسته چیزی مثل یک سنتور درست کند و با صدای آن مدتها خود را به دنیایی دیگر ببرد .

پدر و مادر فهیم او وقتی این علاقه وافر را در مجید می بینند برایش یک ساز سنتور واقعی نه شبیه سازی شده تهیه می نمایند .

یک نکته بسیار جالب این بود که مجید بدون هیچگونه آموزش قبلی توانست سنتور خود را به درستی و صحیح کوک کند و به زیبایی بنوازد .

او نمیتوانست مربی و استادی برای آموزش این ساز داشته باشد تنها دلیل برای فراهم نبودن چنین موقعیتی سکونت خانواده اش در یکی از شهرستان های شمال کشور بود که در آن زمان امکان پذیر نبود .

اما مجید بیکار ننشست و با مراجعه و پیگیری کتاب ها و نوارهای کمک آموزشی در مدت کوتاهی به پیشرفت قابل توجهی دست یافت .

اسعداد او اینگونه نمایان میگردد که در کنار نوازندگی به صورت خودآموز به فراگیری هنر آهنگسازی و خوانندگی با پشتکار و جدیت تمام پرداخت و به اجبار خود استاد خود گردید . این امر مهم به راحتی و برای هرکس قابل دسترسی نمی باشد .

حالا دیگر می توانست به فعالیت حرفه ایی در زمینه ایی که به آن بسیار علاقه مند بود روی بیاورد .

او از سال 1370 هجری خورشیدی در وطن زیبایش ایران فعالیت حرفه ایی خود را در زمینه های آهنگسازی تنظیم نظارت بر ضبط و تولید آثار موسیقی و همکاری با اساتید موسیقی آاز نمود .

انتشار آثار متعدد در گونه ها و فرم های مختلف موسیقی به صورت کاست و سی دی گواه از شروع موفقیت های چشمگیر از یک جوان به نام مجید اخشابی در عرصه موسیقی می باشد .

مجید از سال 1375 اقدام به تشکیل گروه هنری مهرآوا می نماید و پیرو آن همکاری خود را با صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران آغاز نمود . برگزاری کنسرت های متعدد و موفق موسیقی در ایران و همچنین مراکز معتبر علمی و فرهنگی کشورهایی چون انگلستان - روسیه - اسپانیا - ژاپن ( فستیوال مین اون ) - کره - هندوستان - مالزی و نقاط دیگر دنیا نشان از محبوبیت او نزد اهالی هنر و عام مردم میباشد .

باید به یک کطلب اعتراف نمود و آن هم اینکه مجید از لحاظ شخصیتی فردی بسیار با صداقت و به زبان سادهتر انسانی خاکی می باشد و دلیل این که او با توجه به سابقه - سطح سواد - تجربه و درخشش هایش هیچ گاه در برابر عام مردم از هیچ کدام از موقعیت هایش به عنوان برگ برنده برای افزایش شهرت استفاده نکرد و اینگونه به نظر میرسد که براش محبوبیت و معرفی در میان عام مردم از طریق آهنگ زیبای سریال گمگشته لذت بخش تر باشد تا این که به همه بخواهد بگوید من چه ها کردم و چه ها خواهم کرد کسی که در موسیقی همراه با مردم ماند و همگام با مردم و بهرگیری از دانش موسیقی به پیش می رود .

پس ما هم به آثار شناخته شده او نه برای اهل هنر موسیقی بلکه برای تمام مردم عزیز ایران اشاره ایی خواهیم نمود : گمگشته - همراز - چهره های ماندگار - محله بنده نواز - خانه به دوش - عروج و آن هایی که مردم خودشان بهتر می دانند و بیشتر این آثار برای مردم و در رسانه ملی تهیه و پخش گردیده است .

حالا دیگر مجید خوب می داند که موسیقی از جانب او برای قشر خاصی نیست و باید همه را راضی و خشنود از کارهایش سازد کارهایی که بیشتر با ترانه های استاد علی معلم به زیبایی میرسند.

اگر بیشتر از مردم در باره او نام می برم به این خاطر است که جز معدود کسانی می باشد که به جرات میتوان نوشت و گفت او با این همه ادعا اما ساده و برای مردم زندگی میکند و با دلش میخواند .

از اجراهای مختلف و معتبر او در سئول کره - بارسلون و مادرید اسپانیا -مالزی - منچستر انگلستان و دریافت گواهینامه اکسلن از مرکز اسلامی منچستر - دانشگاه سن پترزبورگ و شهر مسکو روسیه - فستیوال مین اون وهفت کنسرت در شهرهای توکیو - هیروشیما - ناکازاکی اوساکا - ناگویا - فوکواوکا و دریافت لوح تقدیر و سپاس -کنسرت در سالن رویال فستیوال های لندن - هندوستان در دانشگاه های همدرد - جنیو - جامع و دریافت لوح تقدیر - کنسرت در دانشگاه گیرنه قبرس و دریافت لوح تقدیر به حداقل می توان نام برد و افزود که با این همه افتخار باز هم سخن بر لب نیاورده و تنها به عشق مردم مانده و خوانده است . با این همه مدرک باز هم نمی شود ادعا نمود که او یک خواننده مردمی می باشد ؟!

با آرزوی خوبی ها و روزهای شیرین تر برای مجید اخشابی