موسیقی و نامداران

آشنایی با نامداران موسیقی

موسیقی و نامداران

آشنایی با نامداران موسیقی

شعر منتخب : باب دیلان رستگاری و آخر زمان نزدیک است

 باب دیلان مردی که غنای آوایی را به ادبیات بخشید :

رستگاری و آخر زمان نزدیک است

دیلان یک بچه فراری که با انجام کار و فعالیتهای سخت به هدفی از پیش تعیین شده برای خودش در دنیای آهنگسازی حرفه ایی مطرح می گردد . کسی که شاعر نبوده و کمتر معطوف به فکر این رشته بوده است .

باب دیلان آهنگسازی دانا و باهوش به ناگهان گام به دنیای شعرها و ترانه ها می گذارد .کسی که با کمترین تجربه و سواد تحصیلاتی در زمینه ترانه همه را شگفت زده میکند . دیلان ترانه هایش برای دنیا نبود .او این دنیا را پایان پذیر میدانست و معتقد بود آخر این دنیا به کمک نیروی ماورا و خداوند آنچنان وارونه گردد که ظلم بر جای نمی ماند . او اعتقاد خاص و محکمی به آخر زمان و روز رستاخیز داشت . باب دیلان به شهرت و ثروت از عالم ترانه سرایی فکر نمیکرد بلکه برایش مهم بود تا درد ها و رنج هایی را بر اساس باورها و اعتقادات ماندنی به چشم دیده و تجربه نموده است را بازگو نماید . وی با صداقت همیشگی در شعرهایش و نوع هارمونی هایش غنای آوایی را به ادبیات بخشید .دیلان این جامعه بشری را با ارزش ها و نگاه ها مورد انتقاد و سرزنش قرار میداد و نتیجه را چنین بازگو میکرد که باید از این مفهوم وا پس گرا فرار کردو آن را قبول نکرد .این اصلی ترین حرف باب دیلان بود . او سنت ها و ارزشها و قانون های این نوع جوامع را که در آن ظلم و دنیا گرایی حرف اول را میزد محدود و دورغ میدانست. او یادآور میشد که روزی میرسد که ظالمان و ثروتمندان و قدرتمندان بی خرد جایگاه خود را در کمال ناباوری به فقرا و دل شکستگان و پاکان و آن هایی که جایی فراتر از این دنیا و فکری را فراتر از آنان قبول داشتند خواهند داد.

باب دیلان معتقد بود اگر تو خود را محکوم این دنیای زودگذر کنی تا جایی که ندانسته برای فرار از این محکومیت دست به خودکشی بزنی در جایی دیگر و دورتر کسی دیگر متولد خواهد شد.پس این بودن ها مقطعی از زمان است که به هیچ لعنتی نمی ارزد و باید خوب بود تا به مقصد برسی . او بیشتر از زوج هنریش لئونارد کوهن که مردی برعکس خودش ازادبیات به موسیقی کشانده شده اما همراه و همفکرش به این درک رسیده بود.

باب به خوبی می دانست برای شعری پر معنا و مفهوم در عین حال ترانه ایی مهم باید به بینش ونوع نگاه خودش در مقام شاعر و سراینده ترانه و همچنین به روح و بینش ترانه و شعری که می سراید باور و یقین کامل داشته باشد و به خودش تحت عنوان سراینده و شعر متعهد باشد .

در ترانه زیر اگرچه در پایان آن از بهای تصویری هنرمندانه ترانه اش می کاهد ولی دید او را از دیدی معصومانه و پیامبرانه پنهان نمیدارد .

تصویری با نگاهی از بالای سر تمامی جوها و فضاهای حاکم برجامعه وکنترل و درک والا از قلب درون جوامع بشری که پنهان از دیدگاهای دیگران هستند.

در این شعر نفرت و بیزاری باب از شرارت ها و پستی و جنگ و ستیزه جویی ها به طور واضح مشهود است .باب دیلان به نکته مهمی هم زمان اشاره می کند و آن تیره بختی و رستگاری بشر می باشد . او دنیا و جوامع را بند و بشر را در اسارت میداند . به این خاطر که اعتقاد او همچنان به آخر زمان و رستگاری روز به روز بیشتر می شود و درباره این واقعیت درک و کمال بیشتری پیدا میکند.

دلتنگ افسرده

نوزادی تازه متولد شده را دیدم با گرگ هایی وحشی در کنارش

بزرگ راهی را دیدم از الماس که کسی در آن قدم نمی گذاشت

شاخه ایی سیاه دیدم که خون از آن میچکید

اطاقی دیدم پر از مردانی با چکش های خونین

نردبانی سفید را دیدم که در آب غرق بود آب از سرش گذشته بود

ده هزار سخنور را دیدم که همگیشان بی زبان و کور نطق بودند

تفنگ و شمشیری تیز دیدم که کودکان در دست داشتند

و این سخت است میدانی سخت است سخت است

و رگبار تند خواهد بارید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد