ترانه هوای حوا از محمد علی بهمنی ترانه سرای باسواد و باسابقه ایران با آهنگسازی و تنظیم فرزاد فرومند و با صدای خاموش شده و ماندگار ناصر عبداللهی
من به دنبال ناصر عبداللهی میگشتم تا این ترانه را برای ما باز کند و سخن بگوید که دیر شد و او رفت .
ترانه هوای حوا و محمد علی بهمنی
چندی پیش با سختی فراوان آقای محمد علی بهمنی ترانه سرای آثاری چون هوای حوا و او سر سپرده میخواست راپیدا کردم و سختر از آن توانستم وقتی را برای گفتگو داشتم باشم .
من سوالات زیادی را که پرسیده شده بود را تنها در سی سوال خلاصه کردم که با همان سوال اول همه جواب خود و دیگران را گرفتم و دیگر نیازی به پرسش بیشتر ندیدم .
سوالات متعددی درباره هوای حوا در اختیار وبلاگ قرار دادند تا با ترانه سرای این کار مطرح نمایم ازجمله تفکرات متعدد مثل :
ربط دادن به بودیسم - ملاک قرار دادن مبانی اسلام و خنثی کردن مبانی فکر شرقی - قدم گذاشتن انسان به این دنیا - نگاه به عالم بعد از مرگ و پرسش های دیگر ...
بهمنی در مجموع چنین گفت :
این کار در قبل توسط عماد رام سال 1355 اجرا شده و این کاری نیست که به تازگی توسط عبداللهی اجرا شده باشد و من اجرای آن زمان عماد رام را بیشتر قبول دارم اصلا نوع ملودی و تنظیم یا همان آهنگ چیز دیگری بود و فرق داشت اگر کسی آن کار را گوش داده باشد پاسخ همه این سوال ها و معنی را در همان اجرا گرفته و متوجه شده است .
بهمنی در پاسخ به این سوال که پس چطور عبداللهی دوباره آن را بازخوانی کرده است ؟
گفت : بعد از خواندن به من گفت . که گفتم به من می گفتی که من بگویم قبلا اجرا شده است .
پس ما هم پاسخ سوالات را به خود شما می سپاریم .
دل من یه روز به دریا زد و رفت
پشت پا به رسم دنیا زد ورفت
پاشنه کفش فرارو ور کشید
آستین همت رو بالا زد و رفت
دل من یه روز به دریا زد ورفت
پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
پاشنه کفش فرارو ور کشید
آستین همت رو بالا زد و رفت
یه دفعه بچه شد و تنگ غروب
سنگ توی شیشه فردا زد ورفت
حیوونی تازگی آدم شده بود
به سرش هوای حوٌا زد و رفت
دفتر گذشته ها رو پاره کرد
نامه فرداها رو تا زد و رفت
حیوونی تازگی آدم شده بود
به سرش هوای حوا زد و رفت
به سرش هوای حوا زد و رفت
دل من یه روز به دریا زد و رفت
پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
زنده ها خیلی براش کهنه بودن
خودشو تو مرده ها جا زد و رفت
هوای تازه دلش میخواست ولی
آخرش توی غبارا زد و رفت
دنبال کلید خوشبختی می گشت
خودشم قفلی رو قفلا زد و رفت
یه دفعه بچه شد و تنگ غروب
سنگ توی شیشه فردا زد و رفت
حیوونی تازگی آدم شده بود
به سرش هوای حوا زد و رفت
دفتر گذشته ها رو پاره کر
دنامه فرداها رو تا زد و رفت
حیوونی تازگی آدم شده بود
به سرش هوای حوا زد و رفت
به سرش هوای حوا زد و رفت
یادش گرامی و روحش شاد